1-یه قدر دانی و تشکر ساده ،یه بوسیدن دست،کار سختی نیست چیزی رو هم از آدم کم نمی کنه در عوض طرف مقابلت سرشاز از کلی احساس خوب می شه،هیچ وقت یادم نمی ره اولین جلسه کلاس یوگا رو،یه خانم با ظاهری کاملاً گرفته و ناراحت اومد تو کلاس،وقتی استاد پرسید چیزی شده سر حال نیستی،انگار آماده بود که شروع به دردودل کنه،زد زیر گریه و گفت اون از محیط کار و فشارهای عصبیش و همکارایی که کلی برات می زنن،اونم...(یه مکثی کرد و ادامه داد)تو خونه هم که هر کاری می کنی می ذارن به حساب وظیفت،تشکری ازت نمیشه هیچ،طلب هم ازت دارن،انقدر که گاهی حس میکنی حضورت رو تو خونه نادیده می گیرن،منظورش همسرش بود و من همونجا موندم واقعاً یه تشکر و محبت ساده انقدر سخته که این خانم انقدر بهش فشار بیاد که جلو یه عده آدم غریبه بزنه زیر گریه و دردودل کنه؟!!!
2-دیشب با ما جون و می جون و ناتی تا 1:30 داشتیم فیلم illusionist رو می دیدیم وسطای فیلم دیگه چشمام چسبونکی شده بود و چوب کبریت لازم!به بدبختی تا آخر فیلم بیدار موندم ،ارزش بیدار موندن رو داشت فیلمش،فیلم که تموم شد به سفارش مامی رفتم و زیر گاز غذا رو خاموش کردم،خواستم بخوابم که یاد حرف دیشب مامی افتادم که می گفت واسه سحری که بیدار می شه و می خواد سالاد درست کنه چون دستش درد می کنه و گوجه و خیار و ...تو یخچالن و سرد اینه که موقع درست کردنش دستش بی حس می شه،از خواب داشتم می مردم مونده بودم بخوابم یا بشینم سالاد درست کنم بعد بخوابم،دومی رو انتخاب کردم و در حال چرت زدن سالاد رو درست کردم و تو یه ظرف سر بسته ریختم و گذاشتم تو یخچال،از طرفی واسه اینکه مامی متوجه بشه و دوباره سالاد درست نکنه و یه جورایی هم ازش تشکر کرده باشم تو یه کاغذ براش نوشتم:
«فرشته ی مهربونی که خدا رو به خاطر داشتنت هزاران بار شاکرم،سالاد رو درست کردم که وقتی سحر بیدار می شی دستای قشنگ مهربونت واسه ی درست کردن سالاد درد نگیره و بی حس نشه.ما دستاتو برای اینکه نوازشمون کنی احتیاج داریم ودوست داریم نه واسه ی کار کردن. دوست دارم مامی گلم بوس»
کاغذ رو هم به در یخچال چسبوندم و خوابیدم...