سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیشب هم بعد از افطار با مامی رفتیم ناهار خوران پیاده روی،به هتل راه و ماه که رسیدیم بارون شروع شد و نیش من باز شد،لذت غیر قابل وصفیه پیاده روی زیر بارون اونم تو ناهار خوران،بعد از 1 ساعت پیاده روی اومدیم خونه،تمام لباسم خیس شده بود،بدو رفتم حموم و آب گرمو باز کردم و رفتم زیر دوش،گرمای آب چنان حس خوبی بهم داد که دلم نمی خواست از زیر دوش بیام بیرون.
با موهای نم دار رفتم تو تختم،پنجره ی اتاقم دقیقاً پایین تختمه و من در مسیر باد سردی بودم که بهم می خورد،سردم شده بود یه سرمای دلچسب،خزیدم زیر پتو و پتو رو تا زیر گردن کشیدم رو خودم و با دستام دو طرفش رو نگه داشتم که هیچ جای نفوذی برای سرما نباشه،پاهامو جمع کردم تو شکمم،یواش یواش یه گرمای لذت بخشی اومد سراغم و چشمام رفت رو هم ...

پ ن:و چه لذتیست در این گرما و سرماهایی که در پی هم می آید!


نوشته شده در  سه شنبه 86/6/27ساعت  11:56 صبح  توسط هم آوا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نمی دانم
مادر که می شوی
اوووف
مثال نقض
هجوم افکار
نوشتن
[عناوین آرشیوشده]