سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وقتی یه کتابیو می خونم که حجمش زیاده و نمیشه همه اون کتاب رو با یه بار خوندن تموم کرد به ناچار باید اون صفحه رو علامت بذارم که یادم بمونه،با تا کردن گوشه اون صفحه یا کارایی از این قبیل شدیداً مخالفم چون دوست دارم کتابم تمیز و سالم باشه واسه همین سعی می کنم شماره اون صفحه رو با منطق ساختگی خودم از اون اعداد حفظ کنم.مثل سن خودم یا سال تولدم یا مثلا اگر عدد 246 بود 3 رقم زوج اول رو سعی می کنم یادم بمونه یا اگر 224 بود می گم 4=2*2 یا اگر 431 بود 1=3-4 یه موقعهایی هم دقیقاً اون منطق ساختگیم یادم نمی مونه فقط مثلاً یادمه که یک عدد رو از یکی کم می کردم می شد 1 اینجور موقعها مجبور میشم صفحاتی رو که با این منطق جور در میاد رو یه نگاه بندازم تا یادم بیاد کدوم صفحه بوده حالا فکر کنین صفحه مورد نظر 981 باشه و اونوقت من باید صفحات 321‍،431،...،981 رو نگاه بندازم تا صفحه مورد نظر پیدا شه یه موقعهایی وضع از اینم بدتر میشه دیگه حتی اون منطق هم یادم نمی مونه اینجور موقعها هی به خودم می گم دفعه بعد یه چیزی بذارم لای کتاب تو اون صفحه مورد نظر اما هنوز این کار عملی نشده!!!


نوشته شده در  یکشنبه 84/12/14ساعت  1:6 صبح  توسط هم آوا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نمی دانم
مادر که می شوی
اوووف
مثال نقض
هجوم افکار
نوشتن
[عناوین آرشیوشده]