سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1- نمی دانم چه رابطه ای بین گل گاوزبان و گذاشتن پست وجود دارد هر 3 پست اخیر را در حین نوشیدن گل گاوزبان گذاشتم.

2- دومین روزیست که مامی بچه ها را نگه داشته و من در استراحت بسر می برم.

3- الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی!

4- اشکال دارد من هم حرف خاله زنکی بزنم؟
خانه مامی بودیم امید سرفه می کرد مامی برایش نشاسته درست کرد صدایش کرد و نشاسته را داد دستش و اما ...
خانه مادر شوهر بودیم امید هم مریض بود و من هم داشتم از سرفه خفه می شدم مادر شوهر جان صبح برای پسرش نشاسته درست کرد و غروب هم برایش گل گاوزبان آورد و من  ... بووووووق ...
البته بگویم مادر شوهرم اصلا بدجنس نیست من هم خیلی دوستش دارم اما خوب در مورد بجه هایش با کسی شوخی ندارد و در درجه اول بچه هایش هستند حتی جلوتر از نوه هایش وقتی هم سر سفره مهمانشان هستیم آنقدر که به بچه هایش تعارف می کند به عروس و دامادش تعارف نمی کند، کلا سیستمشان اینجوریست!

5- مامی هی از دخترکانم فیلم می گیرد و هی برایم می فرستد و هی من دلم برایشان قنج می رود، پدرسوخته ها اصلا خبر ما را نمی گیرند. امروز صبح مامی و پدرجون می خواستند بچه ها را ببرند پارک، قبلش آمدند جلوی در خانه مان تا کفششان را بگیرند امید کفش را برایشان برد و آمد بالا گفت: هم آوا محل سگم به من نگذاشتند که هیچ، هی می گفتند تو برووووو ما می خوایم بریم پارک!!! کسی نداند فکر می کند چه بلایی سر این دو می آوریم ما در خانه!!

6- دچار اضافه وزن شده ام، قبلا کم خوابی می کشیدم یا استرش داشتم و فشار رویم زیاد بود وزن کم می کردم اما بعد از زایمانم مدلم عوض شده هر بلایی سرم می آید وزنم بالا می رود چرا؟!

7- واقعا چرا؟!

8- نوشته ها را با خوردن گل گاوزبان شروع کردم و جرعه جرعه نوشیدم و نوشتم ، جرعه آخر گل گاوزبان را هم رفتم بالا، بگذار این هم شماره آخر باشد که هر دو با هم تمام شوند!


نوشته شده در  پنج شنبه 93/3/15ساعت  10:59 عصر  توسط هم آوا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نمی دانم
مادر که می شوی
اوووف
مثال نقض
هجوم افکار
نوشتن
[عناوین آرشیوشده]