سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1-فارغ گشتیم ز امتحان           همچو زن از زایمان!
2-نمی دانم چرا دست و دلم به نوشتن نمی رود،فکرم مشغول است بدون آنکه فکر خاصی در سرم باشد!(کسی مرا فهمید آیا؟!)
3-از آنجایی که اگر کسی را دعوت کنم و دعوتم را لبیک نگوید به دماغ مبارکمان بر می خورد تا جایی که در توانم باشد و شرایط اجازه دهد سعی می کنم دعوت یک دوست را بی جواب نگذارم،بدین منظور از همین جا اعلام می دارم
دوست دو حرفی عزیز ننوشتنم را دلیل بر رد دعوتت نگذار،رد دعوتت دو دلیل دارد،یکی اینکه مغزم خسته است و نمی توانم بزرگ بنویسم(اینجا هم نیاز است که کسی مرا بفهمد،چنین کسی یافت می شود؟!)دوم اینکه در اینگونه موارد سکوت را دوست تر می دارم...

پ ن1:اجازه می دهید تشکرم از لطفتان(عطف به پست قبل و کامنتهای دوست داشتنی تان )را موکول کنم به پستی دیگر؟فقط در اینجا همین را بگویم که کلی از دیدنشان کیفور شدم...
پ ن2:اگر این مدت نام هم آوا را در کامنتدانیتان ندیدید بر ما خرده نگیرید،می آیم به همه تان سر می زنم،یکی یکی و کم و کم!


نوشته شده در  جمعه 86/11/19ساعت  2:9 صبح  توسط هم آوا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نمی دانم
مادر که می شوی
اوووف
مثال نقض
هجوم افکار
نوشتن
[عناوین آرشیوشده]