سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1-وقتی می رین دوش بگیرین،برق رو خاموش کنین به جاش یه دونه شمع روشن کنین،انعکاس نور روی قطرات آبی که رو بدنتون سر می خوره،حسی خوبی رو به آدم می ده.
نوری که رو بدنم جاری می شه،یه جورایی یه حس معنوی خاصی بهم می ده،ناخودآگاه یاد نوری که تو وجود همه ی ما هست میفتم...

2-هرازگاهی تو خونه لباس سر تا پا سفید بپوشین،ترجیحاً شلوار و بلوز آستین بلند کاملاً سفید بدون نقش و نگار،یه جور انرژی خاصی رو از محیط حس می کنین،بی خود نیست می گن لباس سفید انرژی رو از محیط جذب می کنه،یه حس معنوی خاصی به آدم می ده که من این حس رو خیلی دوست دارم...

3-تو جاده وقتی ماشین داره با سرعت می ره،شیشه ها رو بدین پایین و روسری رو بردارین و موهاتونو از بند گیره و کش و ...آزاد کنین و بذارین باد گردنتونو نوازش کنه و موهاتون تو هوا برقصه...

پ ن1:مورد 3 در ارتباط با خانومهاست آقایون که از هفت دولت آزادن.
پ ن2:مورد 1 و 2 رو دیشب انجام دادم،بعد هم موهای سیاهمو ریختم رو شونه هام که تو اون همه سفیدی طنازی کنن!بعد هم یه عطر خوشبو زدم و...اینجور موقعها مراقبه خیلی می چسبه،حیف که موقعش نبود...

i-«وقتی دهقان بذر آفتابگردان را می کارد،مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد.آفتابگردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمی گیرد،اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه می گیرد!»

ii--«روزی که آفتابگردان به آفتاب بپیوندد،دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند و روزی که تو به خدا برسی،دیگر تویی نمی ماند.من فاصله هایم را با نو پر میکنم،تو فاصله ها را چگونه پر میکنی؟» 

iii-«نام آفتابگردان همه را به یاد آفتاب می اندازد‍،نام انسان آیا کسی را به یاد خدا خواهد انداخت؟!»

پ ن1:مورد iii , ii , i،قسمتهایی از یه کتاب،نوشته ی خانم «عرفان نظر آهاری» می باشد.
پ ن2:من نمی دونستم عرفان اسم مونثم هست!


نوشته شده در  جمعه 86/9/9ساعت  2:53 عصر  توسط هم آوا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نمی دانم
مادر که می شوی
اوووف
مثال نقض
هجوم افکار
نوشتن
[عناوین آرشیوشده]