سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پ ن:خواستم بگم یا اصلاً این نوشته رو نخونین یا اگه می خونین کاملاً با دقت بخونین و درکش کنین و لذت ببرین من که با این جملات زندگی کردم!
انسان کامل شدن به این معنی نیست که شخص،انسانی خوب و پایبند به اخلاق و نوع دوست و سرشار از عشق باشد،تا زمانی که نفس وجود دارد،حتی فکر داشتن چنین خصوصیتی فریب خویشتن است.زیرا نفس نمی تواند فراتر از منافع خودخواهانه،خود را ببیند.انسان کامل بودن یعنی دست کشیدن از تمام عادات و احساسات مثبت و منفی و اختیار کردن سرشتی ناشناخته و متفاوت با نفس،این تغییر با شعله کشیدن نور الهی در قلب انسان آغاز می شود،تغییری کامل در ذهن،سلولهای مغز و در ذره ذره بدن صورت می گیرد و انسان تبدیل به موجودی با جسمی سبکتر و شفافتر می شود.پرده ها کنار می روند،دیدگاه ها قاطع و معین می شوند و همه چیز دیده و شناخته می شود،براساس نظریه های عرفانی رایج ،این امکان برای آدمی وجود دارد که در یک بعد کاملاً متفاوت از شعور و آگاهی،همه چیز باشد.وقتی دانه یا نی شکافته می شود ظاهراً درون آن چیزی نیست اما همین هیچ،جوهره درخت است.
روح الهی از وجود متعالی به جهان مادی هبوط کرد و قدم به جهان ماده گذاشت اما فقط انسان در شکل و شمایل خداوند آفریده شد یعنی خداوند از روح خود فقط در وجود انسان دمید،کوتاه سخن اینکه،انسان از یک ساختار روحانی برخوردار است که به این دنیای مادی تعلق ندارد،بر طبق نظر تصوف،این روح خود واقعی انسان را تشکیل می دهد،و از دنیاهای دیگر،دنیای ارواح و فرشتگان،درجه به درجه به این جهان هبوط کرده است و با پوشید لباس جسم در این جهان قالب عینی یافته است.برای روحی که به این جهان تعلق ندارد،خیلی طبیعی است که آرزوی وطن خود را داشته باشد،انسان در دنیای مادی خود را با جسم یکسان می داند،و در واقع در پس تمایل به اموال،مقام،شهرت و قدرت،درد جدایی نهفته است،این درد جدایی یک روز چنان در شخص انباشته می شود و او را در بر می گیرد که او را به مویه و زاری وامی دارد،چگونه می تواند زاری نکن؟جایی که پشت سر گذاشته شده محضر یگانگی و عظمت خداوند است،بدینگونه است که نی نماد و نشانه روحی است که از وطن واقعی خود دور افتاده است،نی با صدای نافذ،غم انگیز و محزونش به خداوند شکایت می برد و می خواهد به نیستانی که از آن جدا شده باز گردد...


با نی گفتم که بر تو بیداد ز کیست        بی هیچ زیان،ناله و فریاد ز چیست
نی گفت ز شکرلبی بریدند مرا              بی ناله و فریاد،نمی دانم زیست

پ ن1:ادامه دارد...
پ ن2:عاشق پاراگراف آخرم بخصوص اون جا که از درد جدایی گفته و دور افتادن نی از نیستان،بازم می گم با دقت بخونین،توش غرق شین تا بیشتر از خوندنش لذت ببرین.
پ ن3: فرق پ.ن اول پست با پ.ن آخر پست در چیه؟


نوشته شده در  پنج شنبه 86/7/26ساعت  12:0 صبح  توسط هم آوا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نمی دانم
مادر که می شوی
اوووف
مثال نقض
هجوم افکار
نوشتن
[عناوین آرشیوشده]