سلام همشهري عزيز
خوش به حالت مگه گرگان بارون اومده بود اينقدر دلم براي ناهارخوران تنگ شده از 15 خرداد كه نيومدم.من هم گرگان بودم هميشه با 2-3 نفر از بچه ها مي رفتيم پيده روري ماشين رو جلوي سيد مسعود مي ذاشتيم و تا آخرش مي رفتيم آلان كه دارم برات مي نويسم دقيقا تمام منظره هارو دارم مجسم مي كنم.جاي ما رو هم خالي كن
راستي دوست عزيز دوباره نظر نذاشتي به خدا اصلا هيچ نظري از شما نبود منتظر هستم
من هم از طرف خودم از اين بارون تشكر ميكنم !براي ياداوريه زندگي و طراوت!
پايدار باشي