چقدر هول کردم و ناراحت شدم وقتي اول پستتو خوندم....
يه لحظه حالم بد شد... اما خداروشکر به خير گذشت....يعني اون مشکل تنفسي که بچه ها تو نوزادي داشتن هنوزم باهاشون هست؟ ياد اون روزا افتادم که تازه به دنيا اومده ودن...چقدر با خوندن پستات و حال کوچولوهات اشکام ميومد....ببينخدا چه مهربونه و دوتاشونو برات نگه داشته...مواظبشون باش.... و راضي باش به رضاي خدا...
عزيزم خودتو و کوچولوهاتو خيلي دعا ميکنم...ايشالا تا 100 سال ديگه به شادي و سلامتي کنار عزيزاتي...
کاش با اميد حرف بزني و بهش بفهموني تو همچين شرايطي بايد به بچه ها کمک کنه.... در هر حال هرچي باشه اون مرده و بايد قوي تر باشه..تو اگه نبودي چي ميشد...خدا ميدونه....
عزيزم اگه تو ضعيف بودي هيچ وقت خدا انقدر امتحانت نميکرد...
هم اوا ....يعني از موقعي که من باهات اشنا شدم 2/5 سال ميگذره؟؟؟! باورم نميشه اصلا... چقدر زود گذشت...
خيلي دوس دارم کوچولوهاتو ببينم...
راستي از حرفات اصلا ناراحت نشدم...مرسي براي کمکت...
عزيزم خيلي خوشحالم که حال کوچولوها خوبه...غصه نخور...