• وبلاگ : كسي كه مثل هيچكس نيست
  • يادداشت : مي داني خدا؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + baranman 
    وقتي نوشته هايت را مي خواندم كاملا خودم را تجسم كردم كه با خدا داداش شدم خيلي راحت تر از هميشه تعجبم از اينه كه چرا آخر نوشته هايت جملاتي مثل كاش مي شد .فكرش را بكن ... آوردي آخه دختر جان مگه غير اينه (ببخشيد آخرش دست خودم نبود از همان حس راحتي بود كه در نوشته ات موج مي زند )نكته : تمام اعمال ما تجسم افكار ماست از گذشته تا آينده پس با عميق انديشيدن به رويا هايمان واقعيتها را مطابق ميلمان تغيير دهيم تو مي تواني هم آوا كه با خدا برقصي چرا كه خدا خودت هستي با خودت باشي با خدا هستي خودت را بغل كن خود برترت هميشه منتظر توست