...اينک تو،اي اميد عبث !باز آي.وينک تو، اي سکوت گران !بگريز.اي ماه آرزو که فرو خفتيبار دگر کرشمه کنان برخيزجانم به لب رسيد و تنم فرسوداي آسمان! دريچه ي شب وا کن.اي چشم سرنوشت ! هويدا شو.او را که در منست هويدا کن ....سلام
با يک و هفتاد به مقصد رسيدي؟ ... من با يک و هشتاد و دو،سه هنوز نمي دونم کجام! از مقصد گذشتم؟ هنوز نرسيدم؟ ببخشيد ... خيابان سرنوشت چند تا چهار راه پايين تره؟ رد نکردمش که؟ اين نزديکي پمپ بنزين هست؟ خب چرا اينجوري نگاه ميکني! مگه بدون ماشين نميشه آدرس پمپ بنزين پرسيد؟!آدينه خوش
شادباشيخدا نگهدار
ج پ نون 2: هووووم! بوي تصميم گيري ميااااااد ... سه تا همفکري بهت ميدم :- درست به نتيجه ي درست رسيدن مهمه.- تمام جوانب رو به دقت مورد بررسي قرار بده.- حواست به زمان باشه ... تو تا ابد فرصت نداري.(اينا رو از يه وبلاگ ياد گرفتم ... رااااااااااااااستييييييييييييي !ميخواي آدرسش رو بهت بدم بري از صاحبش همفکري بگيري؟ )
پ. نون : اين سکوت شکستني ست! "با احتياط حمل شود"