سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخرین باری که برای خرید کفش رفته بودم بیرون از جلوی مغازه ای که کفشای بچه گانه می فروخت رد شدم،وقتی خودمم کوچک بودم کفشامو از اونجا می خریدم،جلوی مغازه واستادمو کفشارو نگاه کردم،کفشای کوچولو با رنگای شاد‍ِ آبی،صورتی،سفید،قرمز با اون برق خاصش که چقدر داشتن هر کدومش تو اون سن آدمو به وجد میاورد،با همون حس بچگی کفشارو نگاه کردم لبخند زدم و رفتم، رفتم تو دنیای آدم بزرگا،آقا! اون کفش مشکیه رو لطفاً بیارید...


نوشته شده در  یکشنبه 85/1/27ساعت  10:21 صبح  توسط هم آوا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نمی دانم
مادر که می شوی
اوووف
مثال نقض
هجوم افکار
نوشتن
[عناوین آرشیوشده]