آخرین باری که برای خرید کفش رفته بودم بیرون از جلوی مغازه ای که کفشای بچه گانه می فروخت رد شدم،وقتی خودمم کوچک بودم کفشامو از اونجا می خریدم،جلوی مغازه واستادمو کفشارو نگاه کردم،کفشای کوچولو با رنگای شادِ آبی،صورتی،سفید،قرمز با اون برق خاصش که چقدر داشتن هر کدومش تو اون سن آدمو به وجد میاورد،با همون حس بچگی کفشارو نگاه کردم لبخند زدم و رفتم، رفتم تو دنیای آدم بزرگا،آقا! اون کفش مشکیه رو لطفاً بیارید...