نمي دانم كه چرا اين متن منو ياد مولوي و اين قطعه انداخت :
بيا تا قدر يكديگر بدانيم
كه تا ناگه زهمديگر نمانيم
...
چو بر گورم بخواهي بوسه دادن
رخم را بوسه ده كه اكنون همانيم
****
ببخشيد كه باز هم خواستم اداي ارشدي ها را در بيارم و شعر هم به يادم بياد ... :)
ما پير ها رو چه به اين كه اداي اديبان جوون را در بياريم ... :)
شاد باشي و شادكام همولايتي :)
(از وقتي كه وبلاگ ... نگاه ... نيمه تعطيل شده .. دلم براي كلام ... همولايتي ... تنگ شده بود :) )
سلام سلام 100تا سلام به خانومي گل
فكرت خيلي با حال بودشرمنده ولي كلي خنديدم
آخييييييييي حالا بنده خداها چند تا شنا رفتن؟واي به حالتون روزي كه واسه تلافي دست به يكي كنن
هميشه درلحظات خلوت با خدا اول اونايي رو به خاطر مياريم كه از همه بيشتر موجب آزارمون شده نميدونم شايد خدا مي خواد بخششو بهمون ياد بده تا به اين واسطه خودمونم بخشيده بشيم
شاد باشي
سلام
ما زنده ها بيشتر از مرده ها محتاج به فاتحه خوني هستيم
چشم خانوم گل ميخونم
فاتحه رو براي مرده ميخونن چون دستش از دنيا کوتاهه و شايد گناهانش بخشيده بشه و آمرزيده شود .بهتره زنده ها خودشان با اعمال صالح و طلب بخشش از گناهانشان بکاهند .با اين حال برات ?? تا فاتحه ميخونم .