1- گفتي گلدان گل . ياد گلدان هاي گل عطري و شمعداني هايي كه در ولايت داشتيم افتادم . و آن خانه هايي كه كودكي را در آن سپري كرديم. در سفر گذشته هردو خانه را سرپا ديدم. آخر كوچه چهارم كوي ويلا ( تختي ) . بوي كودكي را درزنده كردي جوون .... ! مرسي :)
2- هرچند كه گلدان ها را دوست دارم ، ولي گلداني نمي گذارم. اجازه مي دهم كه دختر شيطون زنگشو بزنه و جيم بشه و از كنج كوچه با شيطنت و شادي به كسي كه در را باز مي كند ، بخندد . از اون خنده هاي پاك كودكانه :)