كسي كه مثل هيچ كس نيست
و مثل آن كسي است كه بايد باشد
...
دوست عزيز سلام
به علت علاقه اکثر وبلاگ نويسان تخصصي ، به راه اندازي وبلاگي با نام اختصاصي خود و بدون اجبار در داشتن نام دامنه هايي مانند blogfa , persianblog و غيره ، همچنين داشتن ايميل با پسوند سايت اختصاصي خود، شرکت Big Robo سرويس جديد" سايت در قالب وبلاگ " را ارائه نموده است.
براي دريافت اطلاعات بيشتر به لينک زير مراجعه نمائيد:
http://blog.bigrobo.com
و يا با شماره تلفن 77510844 (021 ) تماس بگيريد.
اول از همه تبريك به مناسبت منتخب شدنت
بعدشم خيلي مي خوام بدونم آقايون ديگه اگه بودن چي كار مي كردن؟(هموون طور كه خودت پرسيدي) من فكر مي كنم البته ببخشيدا بعضي ها فقط شعار مي دن.. و در ضمن يه كم شجاعت لازمه نمي دونم اگه من جاي اون بودم چي كار مي كردم اما فكر مي كنم كه هر طور شده اون آدمي رو كه باعثش شده به سزاي كارش مي رسوندم.
اما حرفاي نرگس هم كاملا درسته ..
آدم از يه طرف بايد ترس خانوادش رو هم داشته باشه.و خيلي چيزاي ديگه كه حتي من هم جرئت گفتنش رو ندارم...
براي آرش:جسارتن كمي موقعيت پيش اومده،ضربه مهلك روحي و سن و سال قرباني رو هم در نظر بگير...
براي صاب وبلاگ:از همه لطفت به من وبلاگم ممنون.دلت هزار هزار بار خوش
پي نوشت:من نميخوام كامنت خصوصي بذارم ولي نميدونم چرا امكان كامنت عمومي ندارم
من اگر اونجا لفظ مردونه رو به كار بردم نه چون شجاعت با مرد بودن همراه ميشه..اين يه اصطلاحه..مثل قول مردونه... كه به وفور استفاده ميشه... داستان هم حقيقت داره... و اينكه آرش عزيز من با حرف ات موافقم...سكوت جز اينكه دامن بزنه به اين اوضاع و وخيمترش كنه كار ديگه اي نميكنه...من خودم هم همين حرف رو به دخترك گفتم و در پي نوشت پست هم مي بيني كه خودم هم معتقدم به گفتن و سكوت نكردن...اما مساله اينجاست كه همين جامعه بيمار اجازه حرف زدن نميده..دوستمون اگه گفت نظرت مردونه است من فكر ميكنم بيشتر به خاطر اين بود كه شما حس يه دختر رو تو اون شرايط شايد نتوني درك كني كه اگر حرف بزنه چقدر ممكنه انگشت اتهام به سمتش دراز بشه كه چرا تو...همونطور كه يكي از دوستانمان اينجا مطرح كرده اين سوال رو... و من ميخوام بپرسم فرض كنيم خود اين دخترك مشكل اخلاقي داشته (كه نداشته) اما مگه كم اند دخترايي كه به قول اين جامعه و با فاكتورهاي اين جامعه سر به زير و متين هستند و باز چنين اتفاقاتي براشون مي افته؟؟؟:)
دوست عزيزم ممنونم از حمايتت..وقتي ديدم تعدادي بازديد كننده از اين وبلاگ به وبلاگم داشتم سر زدم و ديدم اين پست رو...ممنونم:)
به نظر من لفظ جامعه كثيف غرض ورزانه است. اون كاري كه من گفتم اون دختر بايد انجام مي داد كمال شجاعت بود و اگر شما فكر مي كني كه اين فكر مردونه است پس داري خانومها رو به ترسو بودن متهم مي كني كه به نظر من بعيده. اين داستان اگه راست باشه جنايت و ظلم مسلمه و سكوت در مقابل آن همدستي با جنايتكاره. همين سكوت باعث شده كه نامزدش هم دچار شك و شبهه بشه.
جمله رو داشته باش: همه شجاعتش رو مردانه ميذاره وسط... حرف ميزنه..به پسر همه چيز رو ميگه... به اعتبار شعور...به اعتبار فهم..و پسر... ميره... !!! جمله حماسيه جالبيه ولي.... اين خانوم همين كار رو نمي تونست همون موقع انجم بده و به فهم و شعور خانوادش اعتماد كنه يا پليس؟
متن لينك داده رو خوندم .
خسته شدم از ديدن اين همه سياهي و كثيفي . سرم رو به هر طرف كه بر مي گردونم از ترس مواجه با سياهيي تا چشم باز مي كنم باز هم كثيفي و كثافت .
خسته شده ام .
خسته ...
به نظر من هر حادثه اي رو بايد از ابعاد گوناگون بررسي كرد. لفظ جامعه مريض توي اون مقاله خيلي تنده رفيق. به نظر من دختره هم مرتكب جنايت شده كه اون بابا رو معرفي نكرده به پليس چون اين كارش اعث مي شه كه چند نفر ديگه هم همين بلا سرشون بياد. يا شايد هم قبلا اومده ولي با سكوتشون باعث ايجاد اين حادثه واسه اين دختره شدن! اصلا چرا تو اين مقاله در مورد اون مرتيكه و اين كه چرا وسط اين همه دختر اينو انتخاب كرده چيزي ننوشته؟
كميت درستيه قضيه مي لنگه رفيق...
سلام نميدونم چي بگم فقط ميتونم سكوت كنم .........................................................................................................................................................................ولي اون ادم خيلي دروغگو و پست بوده شايدم دخترك خيلي ......
شهر من بت نداره ولي بيت شركه !
همين !
براي اين همه پاكي و نجابت تو اين روزگار چرا ارزشي قائل نمشيم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام خانومي
زندگي شده درد هر طرف كه سر ميكشي انسان از دست انسان در عزابه
دارم از ادما بيزار ميشم واسه هيچي ارزش قائل نيستيم
همه چيز شده حرف و حرف دل سوزي هامون كمك كردنامون عبادتمون عشقمون همه پوچ و تو خاليه دروغ و باز هم دروغ
بيشتر اين آقايوني كه دل ميسوزونن در شرايطش قرار بگيرن مثل همن و اين ريشه در فرهنگ پوسيده ما داره و اين فرهنگ حفظ ميشه چون منافع آقايون رو تامين ميكنه و ما همچنان برده وار مطيع و گوش بفرمانيم شايد حقوقي واسه خودمون پيدا كرديم ولي بازم تحت سلطه يك مرد حتي خودمون هم حاضر نميشيم به هم كمك كنيم حتي خودمونم درد زن بودنو درك نميكنيم و تيشه به ريشه هم ميزنيم...
واي هم آوا اشكم دراومد.
واقعا مقصر اون ادم حيوان صفته(حتي شك دارم بشه صفت حيوون رو آورد اين آدمها حيوون هم نيستند) كه اين بلا رو سر يك آدم معصوم مياره اما تمام تاوان اين رو اين دختر بيچاره بايد تحمل كنه.
اون پسره هم واقعا ظلم كرده شايد خيلي ها به اون پسر حق بدن اما من هيچ حقي به اون نمي دم نمي دونم چرا ما آدمها هيچ وقت خودمون رو جاي طرف مقابل نمي ذاريم. آخه تقصير اين آدم چيه؟ اينچاست كه دلم مي خواد اسم خدا رو بلند فرياد بزنم.
اي كاش حداقل تو جامعه اي زندگي مي كردم كه هر كس مشخص بود اهل چيه و چه كارست اصلا نمي شه به ظاهر آدمها اعتماد كرد. اينقدر اين جامعه رو بسته كردن كه آدمهاش شدن حريص و از داخل دارن مي گتدن. اما بازهم اين دليلي بر حيوانيت آدمها نمي تونه باشه اي كاش اي كاش هر چي آدم پليده سايش از روي زمين پاك بشه.