• وبلاگ : كسي كه مثل هيچكس نيست
  • يادداشت : دنياي رنگ رنگ
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حورا 

    سلام

    كجايي خانوم خانوما!!!؟

    پاسخ

    ايناهام!

    سلام :)

    يادش به خير تپه هاي جنوب غربي گرگان كه از پنبه سراسر سفيد مي شد.

    آخرين باري كه اين تپه ها را ديدم ، يكدست خانه شده بود و خيابان. ديگر نشاني از آن طبيعت زيبا در اين منطقه ديده نمي شد.

    باز جاي شكرش باقيست كه روستاي زيارت و جنگل نهارخوراني باقي مانده است :)

    پاسخ

    الان اونوقت کجاي گرگان مي شه!؟
    + رضا از گرگان 

    دو هفته پيش كه رفتم تهران از فيروز كوه رفتيم اون درخت تنها رو كه ديدم ياد شما افتادم . دو هفته ديگه باز بايد برم تهران اينبار بايد دقت كنم بعد از بهشهر اين دو تا درخت رو ببينم .

    با اين دقتي كه شما تو جاده داري فكر كنم ترم سه به بعد از بس نشونه تو جاده پيدا كني كه ما هر وقت بريم تهران كل مسير به ياد شما بيافتيم .

    پاسخ

    نه ديگه وقتي داري از سمت گرگان حرکت مي کني مي شه قبل بهشهر...شما لطف داري...خدا رو شکر با ديدن طبيعت ياد ما ميوفتي

    تو كي اومدي پايين از رو سرت ؟؟؟؟
    سلام .

    عكس زيباييه . فقط من يه خورده گيج مي زنم . مگه نمي گي ناهار خورديد بعد رفتيد ناهارخوران ؟؟
    ماشالله جماعت گرگاني خوش غذان مثل اينكه

    خودم مي دونم ناهار خوران اسم جاييه . يه بار هم اومدم . شيش هفت سال قبل . البته اسمش رو درست يادم نيست اما فكر كنم همينجاست كه مي گي چون اسمش خيلي آشناست .

    خوشحال ميشم بهم سر بزني .

    روز خوش .

    پاسخ

    من در حالي که رو سرم بودم اينا رو نوشتم!...ديگه!ما اينيم مي تونيم مي خوريم...ببين منم بخوام هواتو داشته باشم اينجا جماعت گرگاني زياده مواظب خودت باش مي ريزن سرتا از ما گفتن!
    + رضا از گرگانر 
    حورا جان اين خودش زبون داره به چه بلندي اونوقت شما مياي جواب منو ميدي تو بايد طرف منو بگيري تا شايد با هم از پس اين دختر بر بياييم . ( اگر بر بياييم )
    پاسخ

    تلاشتان کاري عبث مي باشد...

    سلامي دوبارهههههههههه

    ديروز كوه بودم

    آبشار لوه

    زيباييش بي نظير بود

    پاسخ

    نوش جونت
    + ... است! 

    سلام بر کاشف ساکن دنياي رنگ رنگ ،
    دو سال پيش ... همين موقع ها ... يه سفر يه روزه به شمال داشتيم. عکس هاي سفر رو ديدم تا بهتر بتونم فضايي رو که ميگي، تجسم کنم.
    ii : ميبيني ... کلاغ ها و مترسک ها هم با هم دوست شدن اما آدما هنوز دارند تو سروکله ي هم ميزنند! ( اين دوستي رو از نزديک ديدم)
    iii : تو يکي از پست هات که درباره ي يه سفر معنوي بود، از يه زوج سالمند گفته بودي ... نمي دونم چرا با خوندن اين مطلب ياد اونا افتادم.

    آدينه خوش
    شاد باشي
    خدانگهدار

    ج پ ن i و ii : نفس عميق بکش!
    پ نون : چه خوب بود دنياي رنگ رنگ پر از آدماي يکرنگ بود.

    پاسخ

    ياد کريستف کلمب افتادم!!!دو سااااااااااال پيش؟!!نصف عمرت بر فناست!...کشيدم...نفسو مي گم...جوري مي گي نفس بکش آدم احساس گناه مي کنه ما اين همه اکسيژن داريم اما شما...