سلام
- چون کارش داشتي، انرژي ،گرما و محبت تو صدات بيشتر بود؟ با شناختي که از رو نوشته هات ازت پيدا کردم، يه جورايي مطمئنم چنين آدمي نيستي ... پس يا تو درست منظورت رو ننوشتي يا من منظوري رو که داشتي درست نفهميدم.
- هرچند که "مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد" ولي من حاضر بودم اون همه دوست رنگارنگي که فقط چون کارم داشتند باهام دوست بودند – و الآن خبري ازشون نيست – رو نداشتم ولي يه دوست داشتم که فقط محض دوستي و به خاطر خودم کنارم بود، عبوس هم بود ... بود!!!
- ميگن – راست يا دروغ پاي خودشون ! – آدما دو دسته ن : درون گرا و برون گرا .بنابراين اساس فرضي، "سين جان" در گروه درون گراها و تو در گروه برون گرا ها قرار مي گيري. البته اين گروه بندي نيم بند انساني نميتونه به اين معنا باشه که کبوتر با کبوتر،باز با باز ... تو دنياي غريب آدما ،دوستي واقعي غاز و کبوتر هم ممکنه،مثل دشمن بودن دو تا کبوتر – و يا دوتا غاز - با هم!
- بد بيراه خوبه ... البته از نوع پاستوريزه ش! گاهي، حداقل، دل آدم با گفتنش خنک مي شه! .... يه تجربه: موقع خواب،بد وبيراه گويي نکن! هرچند دلت خنک ولي خوابت پريش ميشه! ( : - پست کوکي نديده بودم ... که ديدم! نتيجه ش اين شد که تو پارسي بلاگ سرک کشيدم به جهت آشنايي با امکانات آن.
شاد باشيخدا نگهدار
ج پ ن 1،2،3: چه "پ نون" هاي پر "بدو بيراه"ي!!!!پ نون: اگه به "سين جان" بگي يه همچين مطلبي درباره ش نوشتي ، چه واکنشي نشون ميده ؟ ... شانه بالا زدنش را بي قيد که مهم نيست؟ يا عصباني ميشه؟ يا شايد هم متحول بشه؟ ... هاااان؟ ( جاي تو بودم بهش ميگفتم، يه جور که ناراحت نشه)