سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مریم جان کامنتت را خواندم. بسیار متاثر شدم از اتفاقی که برایت افتاده و بسیار متاثرتر که یکی از نوشته های من اینجور حال تو را دگرگون کرده و تو را به گریه انداخته، دوست ندیده ام، نه، بگذار اینطور صدایت کنم، هم تیمی، تنها نیستی چون خدایی داری که برایت معجزه کرد و تو با آن تصادف و آن آسیب وحشتناک هنوز می توانی راه بروی ...

بانو، دیشب قبل از خواب کامنتت را خواندم و تمام مدت ذهنم در گیر تو بود، برایت خیلی دعا کردم و خیلی از خدا خواستم همانی بشود که تو می خواهی، که بتوانی بار دیگر بسکتبال بازی کنی ...

اما عزیزم، خودمانیم ها! بسکتبال همه چیز نیست، می دانم چه می گویی، می دانم از عشق به بسکتبال حرف می زنی، تک تک حرفهایت را درک کردم، واقعا  در بسکتبال بانوان نه خبری از پولهای آنچنانی هست نه آن شرایط و امکاناتی که آقایان دارند، حتی یادم است در تابستانها ساعت تمرین ما، 1 تا 4 بود، گل گرما و توی ماه رمضان درست بعد از افطار تمرین داشتیم و ساعت خوب تمرین از آن آقایان بود، حتی بچه های تیم ما سالها بدون گرفتن حقوق بازی می کردند، این را گفتم که بدانی می فهمم عاشق بسکتبال بودن یعنی چه، چون تا عاشقش نباشی نمی توانی سختی بکشی و ادامه دهی و صدایت در نیاید...

خانم دکتر، تو بهتر از من می دانی که سلامتی ات اولویت اول است، و اینکه تو بعد از شکستگی های گردنت هنوز هم می توانی راه بروی، جای شکرش باقیست و این خیلی مهم است، نمی گویم نمی شود، نمی توانی بسکتبال بازی کنی، چرا که تو خواستی راه بروی و توانستی، با همت و تلاش و اراده ای که پشت نوشته هایت بود، بی شک تو می توانی باز هم بسکتبال بازی کنی اما الویت اولت را هیچ وقت فراموش نکن، هیچ وقت ...

چند شب پیش داشتم با خواهری که با هم هم تیمی هم بودیم حرف می زدم که چه قدر ما برای بسکتبال وقت گذاشتیم، اما از آن فقط خاطره ای مانده و هیچ جا به دردمان نمی خورد حتی آن همه حکم های قهرمانی، اگر وقتمان را در جایی دیگر، نمی دانم موسیقی، نقاشی و ... صرف می کردیم حتما در آن زمینه ها حرفی برای گفتن داشتیم و لااقل به کارمان می آمد ...

آری عزیزم بسکتبال عشق است اما همه چیز نیست ...

مریم جان، شک نکن هر بار که تمرین بروم و توپ دستم بگیرم یاد تو خواهم افتاد و برایت همان جا از ته قلبم دعا خواهم کرد، قول بده هر وقت که سلامتی ات کامل برگشت و شدی همان مریم پر شر و شور قدیم و دوباره بازی را شروع کردی بیایی اینجا برایم بنویسی " سلام هم تیمی"

 


نوشته شده در  چهارشنبه 92/12/7ساعت  8:17 صبح  توسط هم آوا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نمی دانم
مادر که می شوی
اوووف
مثال نقض
هجوم افکار
نوشتن
[عناوین آرشیوشده]