• وبلاگ : كسي كه مثل هيچكس نيست
  • يادداشت : روزهاي بدي كه گذشت...
  • نظرات : 8 خصوصي ، 102 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + احمد 
    ما يه گربه داشتيم اينجوري بود
    نترس نمره
    الان قبراقه
    هفتام بچه داره

    + سردار 
    سلام.
    من پدر بزرگم اينطوري بود اما هيچ وقت دکتر نرفت و سرانجام سره سفره شام طبق معمول غذا تو گلوش گير کرد ، هميشه استفراق ميکرد و خوب ميشد ولي اون شب بي فايده بود تو 2 دقيقه جان به جان آفرين تسليم کرد ، الآن پدرم هم همين طوري شده که خيلي نگرانه و ميگه ميدونم آخرش مينو ميکشه ، کل زندگيمون شده استري ، کلي دکتر رفتيم و عکس و دارو يکم بهتر شده اما زياد تاثير نداشته ، با نگراني داشتم تو گوگل سرچ ميکردم که به مطلب شما برخوردم ، استرسم کم شد و تصميم گرفتم اونو به يه متخصص گوارش نشون بدم ، بازم ممنون از شما ، انشالله اين استرس از خونواده ما بره و همه چي مثه قبل بشه و همين طور اميد وارم هيچ بنده خدايي هيچ نوع بيماري رو نگيره ، روز خوش
    پاسخ

    آمين ، اميدوارم پدرتون هم به زودي خوب بشه
    + Amoo 
    ي وايي
    داستان مريضيتو عالي نوشتي ??
    خودم يه چند مدت اينجوري بودم عاجز حتي از کارهاي روازانه
    خلط نفس تنگي احساس کمبود اکسيژن ????
    کل دکتراي ايران رو رفتم????
    تازه از قرض و وام هاي مردم تموم شده بودم که اين بيماري اومد سراغم
    از بس رفتم دکتر کل پولام تموم شد البته من قشر اسيب پذيرم??
    دوباره کلي قرض موند رو دستم??
    با بيماري لاعلاج??
    سرتونو به درد نيارم خلاصه روزي نبود که به خودکشي فکر نکنم????????
    تا اينکه يه بنده خدايي گفت من يه دعا نويس سراغ دارم
    اولش گفتم برو بابا مگه تو قرن حجري گفت يه بار برو شانسي
    منم که از همه چيز و جا عاجز شده بودم گفتم بريم
    رفتم پيشش گفت طلسمت کردن??????
    من که باور نميکردم يه تعويض داد گفت به بازوت ببند
    خلاصه گرفتم تعويضو و به بازوم بستم
    شايد باورتون نشه دو سه ساعت بعدش نميگفتين همون مرده ي متحرکم
    اون حس نا تواني و نا اميدي و نفس تنگي همشون نابود شده بودن
    رفتم پيشش گفتم چه طوري اين کارو کردي
    گفت کار خداست من فقط يه بندم??

    پاسخ

    عجججججب
    + پويا 
    سلام من 2 سال پيش هم پيام گذاشته بودم که اين مشکل رو دارم اونموقع خيلي کلافه بودم متن شما اميدوارم کرد داروهامو خوردم و در طول 6 ماه خيلي بهتر شدم تا جايي که کامل رفع شد . الان بعد از دوسال دخترم به دنيا اومده الان 40 روزش هست اونموقع که به دنيا اومد مشکل زردي داشت بيمارستان بستري شد منم مشکلات کاري زياد داشتم و هي حس ميکردم داره وضع معدم بدتر ميشه از اون ور دخترم بيمارستان بود از اين ور عصر ها هر روز خودم ميرفتم دکتر نمي خواستم اون روزها رو تجربه کنم دکتر خيلي قرص چرت و پرت بهم داد الان حالم بدتر شده و دوباره همون احساس گلو درد رو دارم البته دخترم کامل خوب شده و الحمدلله هيچ مشکلي نداره واسه خودم ناراحت نيستم اونقدري که واسه دخترم ناراحتم که نمي تونم بهش خوب سرويس بدم . تمام قرص هاي دکتر رو کنار گذاشتم شب ها خوابم نميبره فقط همون رانيتيدين و دايجستيو و لانزو پرازول رو مي خورم و دواي عطاري . دعا کن برام و اگه متنمو ديدي روحيه بهم بده . در ضمن من عاشق گرگانم دعا کن خوب بشم دست دخترم رو بگيرم بيام از اون ورم برم مشهد
    پاسخ

    اميدوارم هم خودت خوب و سلامت باشيد هم دخترتون
    + مريم 
    خدا بهترينها رو نصيبت کنه. بابت کمکي که به خاطر اين متن به خيليا کردي. من الان يک ماهه اين مشکل دارم و هيچ کس تشخيص درست نداده بود. البته سابقه ريفلاکس معده داشتم ولي اصلا فکر هيچ دکتري به اين سمت نرفت. من از دندون پزشکي تا دکتر فک و صورت و گلو، جراح عمومي، همه رو تو اين يه ماه امتحان کردم. فقط دعا ميکنم اين حالت منم مثل شما باشه.
    پاسخ

    زنده باشيد ، ممنونم ، اميدوارم همين باشه و زود درمان بشي اصلا اميدوارم اينم نباشه اصلا هيچ مشکلي نباشه??
    + نيلوفر 
    سلام عزيزم منم داشتم سرچ ميزدم که به مطلب شما برخوردم ... راهي رو که تو رفتي من 2 سال و نيمه دارم ميرم و درگيرشم از قرصاي اعصاب گرفته تا اسپري هاي گرون بيني و ريه منم همشو تجربه کردم مثل خودت حتي من بيشتر چون زمان بيشتريه که درگيرم با اين قضيه راست ميگي نوشتنش ساده است اما کمتر کسي ميفهمه که گذروندنش لحظه به لحظه چه غذابي ميده آدمو .... دراز ميکشي انگار داري خفه ميشي نفست بالا نمياد از انجام کارهاي معمولي روزانه عاجزي ... درکت ميکنم و خيلي خوشحالم که سلامتيتو به دست آوردي و خداروشکر چيز خاصي نبوده . منم خودم به نتيجه رسيدم که رفلاکس معده است واگرنه دکترامون که .... موفق باشي و هميشه سالم و سلامت ... خيلي روحيه گرفتم متنتو خوندم .. من مثب تو اميدوار و شاداب نيستم و عاجز شدم ديگه از اين حالم خسته شدم ... برام دعا کن منم زود خوب بشم.

    پاسخ

    متشکرم بانو ، اميدوارم شما هم بزودي سلامتيت رو به دست بياري خبرش رو اينجا بذار خبر سلامتيت رو
    + Srad 
    سلام دوست عزيز خوشحالم که حالت خوب شده متاستفانه منم اين علائم و دارم احساس گير کردن چيزي در گلو و مشکل بلع غذا و اب خلط و گوش درد فکر ميکردم سرطان دارم پستت منو از يک دنيا استرس نجاتم داد من 2 تا پسر دارم 1 و 3 ساله اميدوارم منم خوب بشم چون خودم بدون مامانم بزرگ شدم و اصلا نميخام بچمم اينطور بشه و اين که من به چه متخصصي برم تا مشکلمو زود بفهمه؟
    ممنون از راهنماييتون ??
    + راد 
    سلام دوست عزيز خوشحالم که حالت خوب شده متاستفانه منم اين علائم و دارم احساس گير کردن چيزي در گلو و مشکل بلع غذا و اب خلط و گوش درد فکر ميکردم سرطان دارم پستت منو از يک دنيا استرس نجاتم داد من 2 تا پسر دارم 1 و 3 ساله اميدوارم منم خوب بشم چون خودم بدون مامانم بزرگ شدم نميخام بچمم اينطور بشه.. امروز ميرم پيش دکتر تا ببينم چي ميگه بهم
    بايد پيش چه متخصصي برم تا مشکلمو زود بفهمه؟
    ممنون از پستت
    پاسخ

    مشکل من رو يه جراح تشخيص داد و براي درمان به متخصص داخلي مراجعه کردم
    خدايا شکرت
    خيلي سخته، درکت ميکنم شکر که الان سالمي
    + سحر 
    عالي بود اميدوارم خدا به منم آرامش بده
    + رويا 
    مرسي عزيزم خيلي عالي بود منم مث‌تو‌ درگيبرم دعا کنم منم‌ نجات پيدا کنم
    پاسخ

    آمين
    + زهره 
    منم همينم اما نه ب اين شدت

    + حيدر 
    سلام دوست گرامي ممنون از نوشته هات
    مشکل ظاهري منم همينه گرفتگي گلو
    ويا احساس گير کردن لقمه ابتداي معده
    ودرد
    وساير علائمي که توضيح داديد خسته شدم بس از اين.قرص هاي کنترل اسيد معده خوردم
    پاسخ

    خوب مي شي منم زياد دارو خوردم تناسب اندام و غذاي مناسب فراموش نشه
    + شيوا 
    سلام دوست عزيزمن سه ساله مشكل تورو دارم وهمه منو به روانپزشك مراجعه ميدن اطرافيانم ميگن تلقين ميكني
    ازشدت ناراحتي روزا خودمو حبس ميكنم وازحدا طلب شفاعت يامرگ دارم
    تىروخدا بگو چه داروهاييً توچه ساعتايي مصرف ميكردي
    پاسخ

    سلام ...اين روزها مي گذره و تو بعدها حسرت خواهي خورد که چه روزهاي زيبايي رو هدر دادي .خودت رو حبس کردي و داري مريضيت رو کالبد شکافي مي کني ولش کن، خودت رو سرگرم کن اگر وزنت بالاست وزنت رو کم کن، نوع غذا خوردنت تايمش و مدل خوابيدنت رو عوض کن ، هر روز سعي کن پياده روي داشته باشي
    + شيوا 
    دوست عزيزم سلام
    من مدت سه ساله اين مشكلو دارم ومدام به من قرص اعصاب ميدن دوماهه ازدواج كردم دلم براس لحظات شاد كنارهمسرم تنگ شده خنده هاي از ته دل روزا خودمو تواتاق حبس ميكنم وگريه ميكنم و ازخدا طلب شفا يا مرگ دارمً همه مسگن تلقينه و منو درك نميكنن
    دلم براي روزاي خوش سلامتيم تنگ شده برام دعاةميد وبگيدچه تايمي چه دارويي مصرف ميكردين حالم خوش نيست بارها به سرم ميزنه خودكشي كنم
    پاسخ

    من امپرازول خوردم و به لحاظ غذايي خيلي مرعات مي کردم زير پايه تختم رو کمي بالا آورده بودم به پهلوي چپ مي خوابيدم
     <      1   2   3   4   5    >>    >